زورکی نخند عزیزم میدونم اومدی بازی
نمی خوام این آخرین بازی زندگیم ببازی
خودت و راحت کن و فکر کن که جبران گذشته است
از منم میگذره اما به دلت چاله نسازی
اومدی بشکنی بشکن از من ساده چی مونده
قبل تو هر کی بوده تمام تار و پود سوزونده
و هم از یکی دیگه سوختی می خوای تلافی باشی
بیا تو و این دل و باقی حسابی که مونده
دل ما اون قلب پاره است موندنش مرگ دوباره است
آسمان سینه ما خیلی وقته بی ستاره است
همینی که باقی مونده باسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه ها مو بردن آخرینشم تو بکن
نمی خوام بگذره عمری خسته شی باسه فریبم
یقه تو نمی گیره هیچکس آخه من اینجا غریبم
بزن و برو عزیزم مثل هرکس که زد و برد
طفلی این دل که همیشه به گناه دیگران مُرد
نفرتت از غریبه سر یک غریب خراب کن
خنده کوتاه من بیا گریه کن عذاب کن
مهم نیست که چه جرمی یا گناهی این سزاشه
باقی دلم یه مشت خاک همینم می خوام نباشه
عقده های یک شکسته و خالی کن سر دل من
دیگه متروک مونده و سرد خاک پیر ساحل من
از نگاهت خوب می فهمم که تو فکرت یه فریبه
بازی بسه پاشو بشکن من غریب و تو غریبه
دل ما اون قلب پاره است موندنش مرگ دوباره است
آسمان سینه ما خیلی وقته بی ستاره است
همینی که باقی مونده باسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه ها مو بردن آخرینشم تو بکن
نمی خوام بگذره عمری خسته شی باسه فریبم
یقه تو نمی گیره هیچکس آخه من اینجا غریبم
بزن و برو عزیزم مثل هرکس که زد و برد
طفلی این دل که همیشه به گناه دیگران مُرد
رضا صادقی
|